 
  پدر چای وون حواسش پرت شد و باعث تصادف شد و چای وون از ماشین پرت شد بیرون و ضربه خیلی شدیدی به سرش وارد شد ولی با این حال از جاش بلند شد و دوید تا کمک بیاره اون پدر بزرگ و مادر بزرگش رو از دست داده بود و دیگه نمیخواست که پدر و مادرشو از دست بده پس به امید پیدا کردن کمک به سمت جنگل حرکت کرد. دو روز از رفتن به جنگل گذشته بود و چای وون توی جنگل گم شده بود همینطور به راهش ادامه داد تا به یک کلبه ای وسط جنگل رسید.
در اون کلبه رو زد و یک خانم و آقای مهربون در کلبه رو باز کردن و چای وون رو بردن به داخل کلبه چای وون همین که پاش رو تو اون کلبه گذاشت از حال رفت و تمام خاطراتش از یادش پرید. اون آقا و خانم تا اون پسر رو دیدن که روی زمین افتاده نگرانش شدن و سریع بردنش داخل و ازش مراقبت کردن تا حالش خوب بشه و چشاشو باز کنه.
چای وون چشاشو باز کرد ولی هیچ چیزی یادش نبود. آقای پارک:پسرم حالت خوبه؟اسمت چیه چیزی یادت میاد؟ ۵ دیقه گذشت ولی چای وون هیچ جوابی نداشت که به اونا بده. خانم پارک:به نظرم حافظشو از دست داده باشه!¿
خانم پارک:فعلا جیمین صداش کنیم تا شاید چیزی یادش بیاد.چطوره؟اسم جدیدتو دوست داری؟ جیمین:اهوم.ع..عالیه. خانم پارک:خوبه.واقعا چیزی از خانوادت یادت نمیاد یا نمیخوای به ما چیزی بگی؟ جیمین:م..من چ.چیزی یادم نمیاد. خانم پارک:اگه چیزی یادت اومد به ما بگو . جیمین:چ..چشم. خانم پارک:تو هم برو توی جنگل و بگرد شاید پدر و مادرشو پیدا کنی.(منظورش آقای پارکه) آقای پارک:باشه.
خب اینم از پارت دوم چطور بود؟ نظرتونو تو کامنتا بهم بگید. برید نتیجه چالشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
![عکس خاطرات گمشده♡جیمین♡[p²]](/frontend/images/default_poster.webp) 
   
  
  
  
  
 
من بی تی اس رو دوست دارم به عنوان یکی دیگه ای از دست و از توابع استان سیستان بلوچستان قرار گرفته است وات ده فاجججج؟
😂😂
من بی تی اس رو دوست دارم چون که جواب گذشته من رو خیلی باید برام جالب باشه
جان😐
جرر😂
چالش: من بی تی اس رو دوست دارم چون اونا حرفای انگیزشی میزنن
عالی بود ❤❤
تنکک
داستانتو دوست دارم متفاوته یجورایی بنظرم❤
ج چ: من بی تی اس رو دوست دارم چون خیلی خیلی ممنونم بابت اینکه منو دوست دارن 😂😂
ممنونم
😂😂
نخوندم ول لایک شد
تنک